تنهایی داره خفه ام میکنه
یه وقتایی مثل امروز که حالت واقعا خوب نیست ؛ حالا به هر دلیلی ..شاید پریود شاید رفتار آدمها شاید روزگار شاید هر دلیلی داشته باشه و پر از بغض و اشک هستی و هرچی فکر میکنی نمیتونی به هیچ کسی زنگ بزنی و باهاش حرف بزنی ؛ خفه خون میگیری و میریزی توی خودت....
حالم واقعا خوب نیست ..خسته شدم از نقش بازی کردن..از اینکه وانمود کنم از این زندگی راضیم و به این داشته هام دلگرم....
یعنی امروز از اون روزهاییه که اگه جراتش رو پیدا میکردم حتما حتما کار رو یه سره میکردم و این زندگی مزخرف رو تموم میکردم....
از اینکه هی خودمو گول بزنم که روزهای خوب میاد خسته شدم
از اینکه هی بگم خدایا شکرت بابت فلان و بهمان که دارم و مثلا حواسمو از نداشته هام پرت کنم ؛ خسته شدم....
دلم میخواد یه دل سیر گریه کنم و بعد هم خودمو از بلندترین نقطه پرت کنم پایین و تمام
چیزی عوض نمیشه و اگه بدتر بشه ؛ بهتر نخواهد شد.:(
برچسب : نویسنده : otherside بازدید : 21